basirmine

basirmine

اخبار اقتصادی مندرج در جراید و خبرگزاریها
basirmine

basirmine

اخبار اقتصادی مندرج در جراید و خبرگزاریها

سید سپهر قوام الدینی // بازگشت لاله های خشکیده

175 شهید مظلوم ، کبوتران عاشق،  شهیدان گلگون کفن ، 175 شهید غواص دست بسته و فرزندان این مرزوبوم و ایران اسلامی ، سرافرازانی که برای اعتلای راه مولایشان روح الله کبیر قدم به میدان جنگ حق علیه باطل گذاشته بودند و هدفشان تبیین بزرگی و عظمت اسلام ناب محمدی بود ،پس از بیست و اندی سال سرافرازانه به آغوش میهن عزیز اسلامی بازگشتند . هشت سال جنگ تحمیلی ، جنگ نابرابر با صدام حسین بعثی ملعون و حامیان جنایتکارش شهیدان زیادی را برای این مرز و بوم به ارمغان آورد .

شهیدانی که روح الله را مقتدای خویش میدانستند و آنها مرید و امام خمینی مرادشان بود . شعار همیشگی آنها (جانم فدای رهبر ) بوده و میباشد. جان حود را فدای رهبر و مقتدایی کردند که مردانگی و زندگی با عزت را به ایشان آموخت . درس زندگی کردن یاد گرفتند و برای پاسداری از دین و ناموس خویش مردانه جنگیدند  و به فیض رفیع شهادت نایل آمدند.

 

 

((جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ.))

در عنفوان جنگ تحمیلی و8 سال دفاع مقدس جانانه جان برکفان و سلحشوران و حماسه سازان ایران اسلامی با جمله فوق که امام خمینی (ره) بیان داشتند حرکت گسترده به سوی جبهه های حق علیه باطل آغاز و در نتیجه مملکت عزیزمان و این خاک گهربار شمعی بود که شهدا همچون پروانه ای به دورش می گردیدند. نمی توانستند ببینند ذره ای از این خاک به دست نااهلان و دشمنان بیافتد . مقتدایشان راه را به ایشان نشان داده بود  پس همه چیز مشخص بود ، نبرد در جبهه ها در جهت حفظ کیان ایران اسلامی با دشمن بعثی و متجاوز و هم پیمانان تا بن دندان مسلحی که هدفی جز نابودی ایران و انقلاب اسلامی را نداشتند. و این همان موضوعی بود که شهدا آن را بر نمی تابیدند.

((چو ایران نباشد تن من مباد))

مردان خدا ، مردانه جنگیدند جان بر کف قدم بر داشتند و در نهایت حافظان دین و میهن به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت در راه معبود جهان آفرین بود رسیدند.

عبدالجبار کاکایی شاعر و حماسه سرای انقلاب در دست نوشته ای که برای یادمان این 175 شهید سرده است ، اشاره زیبایی داشته که در نوع خود بسیار جالب است. اشارهای که به درستی مقام شامخ این عزیزان و سلحشوران را بیان داشته و به عظمت جایگاه ایشان پرداخته است.

آشنایان ره عشق درین بحر عمیق                                             غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

دل به دریازدگان! به چرا مرگ خویش آگاهان! بی چرا رفتگان! دلیل رودا رود مادران و هی‌های پدران برگشتند... این همه سال کندن و کندن، زمین و سال و ماه را کندن تا به بی‌جامه‌گان رسیدن در بی جا مکان. همه این سال‌ها روی حافظه آوار بود و تاب آوردیم برای صید "صدوهفتادوپنج" نهنگ که شبی دریانوشان از شط گذشته بودند، بیژنان چاه افراسیاب بابل! کیخسروان خسته از شوکت زندگی و روزمرگی! عباسان از آب گذشته، غواصان! مغناطیس مادرانه میهن، براده‌های گمشده را از خاک بیرون کشید. "صدوهفتادوپنج" پرنده با هم از دام صیاد فراموشی جستند تا شکار نگاه مردمان شوند. جنگ، چراغ تاریکخانه روح آدم‌هاست. اگر جنگ نبود عیار مردی پنهان می‌ماند، آدم مستور می‌شد و تماشاخانه فرشتگان تعطیل.

این ریشه‌های مانده در خاک...دلشوره‌ طوفان ندارند                     پایانِ این افسانه‌ها کو...افسانه‌ها پایان ندارند

عملیات کربلای 4 (شکست عملیات، لو رفتن و یا توانمندی نظامی عراق)

محمد درودیان، راوی عملیات کربلای 4 که در زمان عملیات در کنار محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران حضور داشت، در وبلاگ شخصی خود علت لو رفتن عملیات کربلای 4 را مورد بررسی قرار داده است

   عملیات کربلای چهار به‌عنوان یک عملیات سرنوشت‌ساز، به دلیل هوشیاری دشمن شکست خورد، حال آنکه پیروزی در این عملیات در تداوم پیروزی در فاو، می‌توانست روند جنگ را تغییر دهد؛ همچنین  احتمال پایان دادن به جنگ وجود داشت. با ادامه جنگ و بن‌بست نظامی در جنوب، استراتژی ادامه جنگ در شمال‌غرب طراحی شد که مهم‌ترین عملیات آن والفجر 10 در حلبچه بود. پس از آن عراق به فاو حمله کرد و موجب تغییر در موازنه نظامی و تصمیم‌گیری ایران برای اتمام جنگ شد. حال با نظر به اهمیت عملیات کربلای چهار، چرا تاکنون هیچ‌گونه تحقیق مستقلی درباره علت شکست عملیات، از جمله علت لو رفتن آن، صورت نگرفته است؟

   به نظرم مسئله اصلی، شیوه تفکر درباره جنگ و نتایج آن است. چنان‌که با گذشت 30 سال از اجرای عملیات و تلاش‌های تحقیقاتی انجام شده، همچنین توجه مناسبتی به عملیات‌ها ازجمله کربلای چهار، همچنان به‌جای بررسی مسائل اساسی 8 سال دفاع مقدس و جانانه و غیورمردانه دلاورمردان ایران زمین و پاسخ به پرسش‌های آن، رویکرد تبلیغاتی و مناقشه‌آمیز درباره نقش افراد، یگان‌ها و سازمان‌ها در جنگ، به وجه غالب تبدیل شده است. چنین وضعیتی سبب شده است که حتی انتشار خبر واکنش فرمانده سپاه به نتایج عملیات نیز هیچ پژواکی نداشته باشد؛ چنان‌که طی سه دهه گذشته نیز پرسش درباره این موضوع صورت نگرفته است. به راستی دلیل عدم توفیق عملیات کربلای 4 چه بود؟ آمریکا و عوامل جاسوسی آنها در این ماجرا دخیل بودند و یا اسرائیل غاصب و عوامل صهیونیستها در این ماجرا دخیل بودند؟ عملیات کربلای 4 هرچند با نام و خاطره 175 شهید غواص خط شکن عجین گردیده است ، اما آیا به راستی از آن می بایست به نام یک نقطه تاریک در تاریخ 8 ساله دفاع مقدس نام برد.

   در آثار سپاه برای نخستین بار علت لو رفتن عملیات، استفاده عراق از اطلاعات ارسال شده از سوی آمریکا ذکر شده است. فاو تا شلمچه- 1381- چاپ چهارم- ص 115- 116)

 اظهارات مقامات رسمی عراق پس از عملیات کربلای چهار، بیانگر هوشیاری کامل عراق از تاکتیک ویژه عملیات کربلای چهار بود. چنان‌که عدنان خیرالله وزیر دفاع وقت عراق یک هفته پس از عملیات کربلای چهار، به اهداف ایران مبنی بر قطع ارتباط میان سپاه سوم و هفتم اشاره می‌کند و می‌گوید:

«علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشه‌های لازم را طرح کردیم ... و از درس‌های فاو استفاده نمودیم. » همان کتاب ص 117

وی سپس خطاب به آمریکایی‌ها می‌گوید

:

«ما به خاطر این اطلاعات از آنها تشکر می‌کنیم. »

             با فرض اینکه عراق مبتنی بر اطلاعات ارسالی از سوی آمریکایی‌ها و سایر منابع احتمالی، از هوشیاری کامل برخوردار بود، ولی مسئله مهم و فراتر از داشتن اطلاعات، استفاده عراق از اطلاعات برای مقابله با حمله قوای نظامی ایران است. چنان‌که عدنان خیرالله اشاره کرده است، عراق از تجربه عملیات فاو استفاده کرد. با این توضیح و برابر شواهد و قرائن و اسناد موجود، درواقع عراق با استفاده از اطلاعات دریافتی و استفاده از تجربه عراق در عملیات فاو، از توانایی مقابله با عملیات کربلای چهار برخوردار شده بود.

با وجود نقش و اهمیت اطلاعات که هنوز مشخص نیست حاوی چه مواردی بوده و چگونه جمع‌آوری و در اختیار عراق قرار گرفته است، مسئله اساسی، توانمندی نظامی عراق برای مقابله با عملیات کربلای چهار است که تاکنون به آن توجه نشده است. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که نمی‌توان علت شکست عملیات را به یک عامل اطلاعاتی و لو رفتن عملیات محدود کرد. با این توضیح حتی اگر عراق اطلاعات کامل، در سطح به‌کلی سری هم نداشت، در صورت هوشیاری نسبی و استفاده از تجربه عملیات فاو، احتمالاً می‌توانست حتی در صورت عبور قوای نظامی ایران از رودخانه اروند، با آنها مقابله و مانع از تصرف و تثبیت منطقه، همانند عملیات فاو شود

 

 

از ساده ترین فعالیتهای نیروهای بعثی در عملیات کربلای 4 میتوان به :

  1. قطع نیزارها در طول 60 تا 70 متری از ساحل

  2. قرار دادن خورشیدی های بلند در آبها

  3. جمع کردن سلاحهای کوچک در خط و قرار دادن سلاحهای با کالیبر بالا

    و این یعنی: لو رفتن عملیات کربلای4 به کمک آواکسهای آمریکای جنایتکار و حامی اصلی صدام حسین در 8 سال جنگ تحمیلی

     

     

    نقش آمریکا در لو رفتن عملیات کربلای 4 در تاریخ دفاع مقدس انکار ناپذیر است.


    عملیات کربلای 4 با کمک مستقیم آمریکایی‌ها در انتقال اطلاعات مربوط به تحرکات نظامی ایرانی‌ها که توسط هواپیماهای جاسوسی آواکس و تصاویر ماهواره‌ای به دست آمده بود، در همان ساعات ابتدایی و با تلفات سنگین نیروهای خودی، عملیات متوقف شد. در خصوص کمک‌های اطلاعاتی آمریکا به عراق در مورد عملیات کربلای 4، می‌توان به اظهارات «عدنان خیرالله» وزیر دفاع وقت عراق پس از عملیات کربلای 4 اشاره کرد که مکرراً از آمریکایی‌ها برای دادن اطلاعات تشکر می‌کند.وفیق السامرایی، رییس استخبارات نظامی عراق در زمان جنگ نیز، طی مصاحبه‌ای با نشریه الحیات اعلام کرد: «اگر حمایت غرب نبود، صدام نمی‌توانست جنگ علیه ایران را آغاز کند و ادامه دهد. وی نقش ایالات متحده در کمک به صدام را چنین بر می شمارد:ارایه اطلاعات کامل به عراق در مورد آرایش نظامی نیروهای ایران.تشویق متحدین خود در اروپا و منطقه به اعطای کمک مالی به عراق.تحریم ایران و جلوگیری از دستیابی آن به تسلیحات و تجهیزات مدرن.»مارک پری نویسنده و تحلیل‌گر آمریکایی در زمینه حمایت‌های اطلاعاتی آمریکا از صدام، در کتاب «کسوف؛ آخرین روزهای سیا» می‌نویسد: «وزارت دفاع آمریکا اطلاعات و مشخصات دیپلمات‌های ایرانی و برنامه‌های تدوین شده برای حمله به ایران، با ذکر نقاط حساس برای بمباران نقاط مختلف ایران را دراختیار دولت عراق قرار می‌داد.»مارک پری هم‌چنین می‌نویسد: «در ماه اوت 1986 سازمان سیا یک سیستم بسیار پیچیده و امن ایجاد کرد که واشنگتن را مستقیماً به عراق وصل می کرد. برای دو ماه متوالی صدام حسین از طریق ایستگاه بغداد اطلاعات مستقیمی در باره آرایش های نظامی ایران دریافت می داشت. این مرکز هم چنین قادر بود اطلاعات بسیار دقیقی را برای فرماندهان عراق تهیه کند. این اطلاعات برای آن ارائه می‌شدند که فعالانه به رژیم عراق علیه ایران برتری و امتیاز بدهد.»در این خصوص، براساس گزارش نشریه آمریکایی فارین پالیسی، آمریکا در جریان جنگ ایران و عراق با وجود اطلاع از تصمیم عراق برای استفاده از سلاح‌های شیمیایی، کمک‌های اطلاعاتی در اختیار عراق گذاشت. این کمک‌ها پس از پیش‌بینی پیروزی‌هایی استراتژیک ایران در جبهه‌های نبرد و برای جلوگیری از پیروزی ایران در اختیار عراق گذاشته شد.البته حمایت‌های اطلاعاتی آمریکا از رژیم بعث صدام، نه در برهه زمانی عملیات کربلای 4 که حتی پیش از آغاز جنگ نیز صورت پذیرفته است. که در همین زمینه براساس اسناد منتشره، آمریکا اطلاعات حساس نظامی ایران را که از طریق ملاقات با رجال سیاسی و نظامی مخالف انقلاب جمه‌آوری می‌کرد، از طریق عربستان سعودی به دست سازمان اطلاعات عراق می‌رساند.در این زمینه در گزارشی که 1997 توسط دانشگاه فلوریدای آمریکا منتشر شد، نیروی هوایی آمریکا، در سپتامبر 1980 تعداد 5 فروند هواپیمای شناسایی آواکس را جهت شناسایی عملیات‌های هوایی نیروی هوایی ایران و اطلاع‌رسانی آن‌ها به ارتش عراق، به عربستان سعودی منتقل کرد.

     

    اهداف عملیات کربلای 4

دی ماه 1365 عملیات کربلای 4 در شرایطی انجام شد که از نظر اجتماعی مردم ایران منتظر یک پیروزی غرورآفرین و سرنوشت‌ساز و نهایتاً پایان جنگ بودند. این جو عمومی که به‌ویژه بعد از عملیات بزرگ والفجر 8 و فتح فاو ابعاد روانی ویژه‌ای پیداکرد، سبب هجوم بی‌نظیر نیروهای مردمی به سمت جبهه‌ها شد که در تاریخ 8 ساله جنگ تحمیلی تنها در برهه عملیات فتح‌المبین در سال 61 نمونه داشت.سربازان روح الله آماده کاری بزرگ به عشق رهبرشان بودند. از سوی دیگر، بعد از عملیات والفجر 8، عراق با بهره‌گیری از نظرات کارشناسان نظامی آمریکایی و اروپایی دست به اجرای سلسله عملیات‌های دفاع متحرک زد تا هم دستاوردهای پیروزی ایران در فاو را خدشه‌دار کند و هم توان نظامی ایران را در نبردهای فرسایشی و پراکنده رو به تحلیل برده تا در نهایت با ضربه‌ای کاری، مسئله جنگ را به نفع خود تمام کند.این دو مسئله به‌علاوه شرایط خاص اقتصادی و سیاسی ایران در سال 1365و فشارهای خاص بین‌المللی برای پایان جنگ و هم‌چنین حضور مستقیم آمریکا در جنگ با ایران(چه در خلیج فارس و جنگ دریایی و چه در جنگ اطلاعاتی) فرماندهان و متولیان جنگ در ایران را برآن داشت تا به‌هرنحو ممکن، با اجرای عملیات کربلای 4، هم از ظرفیت حضور بالای مردم در جبهه بهره بگیرند و هم با تصرف بصره(ضمن در اختیار داشتن فاو) دست بالا را در پایان جنگ و مذاکرات پس از آن، داشته باشند.در این عملیات قرار بود حدود 15000 غواص خط شکن با عبور از طول رودخانه اروند و گذر از روبروی خطوط عراقی‌ها، در مقابل چند نقطه حساس از ساحل بصره وارد خطوط عراقی‌ها شده و پس از شکستن استحکامات خط اول دفاعی عراق، موج دوم نیروها در تک اصلی پیشروی را به سمت بصره ادامه داده و عملیات سرنوشت ساز را به سرانجامی نیکو برسانند.

ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند باز میگردند         بچه های کاروان کربلا در صبح بیداری  

                

 

ایسنا: روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی از لو رفتن عملیات کربلای 4 که غواصان را قربانی کرد.

در آستانه تشییع 175 شهید دلاور غواص عملیات کربلای 4، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، در پاسخ به خبرنگار ایسنا که با طرح شایعات درباره عامل لو رفتن این عملیات، خواستار توضیح وی شده، جزئیاتی از آغاز و لو رفتن عملیات مذکور را شرح داده است.

چند وقتی است که شهدایی را که پیدا شدند، به کشور برگرداندند. اینها مربوط به عملیات کربلای 4 در سال 65 هستند؛ قرار بود با این عملیات، موفقیت‌های خوبی برای نظام بدست آید؛ ولی آن عملیات، طبق پیش‌بینی‌ها، جلو نرفت گفته می‌شود که علت شکست آن عملیات این بود که اطلاعات عملیات لو رفته بود. در همین رابطه، گروه‌هایی را منتسب کردند که باعث لو رفتن عملیات شدند. چیزی که در رسانه‌ها خواندیم، این بود که نهضت آزادی و مجاهدین، اطلاعات را لو دادند و آمریکا هم با هواپیماهای جاسوسی از منطقه عکسبرداری کرده و آن را در اختیار صدام قرار داده بود. می‌خواستم بدانم با توجه به اینکه شما مسئولیتی در دفاع مقدس داشتید، این عملیات برای چه منظوری طرح‌ریزی شد، علت اصلی شکست عملیات چه بود و چه کسی در این شکست، مقصر بود؟

طبعاً چون من فرمانده جنگ بودم، جمع‌بندی همه اطلاعات قبل و بعد از عملیات و در حین عملیات به من می‌رسید. یعنی من دایماً از اینها دعوت می‌کردم و مسایل را می‌پرسیدم. پس همه چیز را خوب می‌دانم. به همان سیاستی که در خیبر اعلام کرده بودیم که یک جای حساسی از عراق را بگیریم و بعد جنگ را تمام کنیم، عمل می‌کردیم. فرماندهان به ما گفتند که اگر می‌خواهید این کار را بکنید، مهلتی به ما بدهید، طرحی را تهیه می‌کنیم تا ابزار لازم آن را تهیه کنیم.آنها رفتند و عملیات را طراحی کردند. در آن زمان آن طرف فاو در دست ما بود. نظر من همان موقع، این بود که از ساحل خور عبدالله به ام‌القصر برویم؛ ام‌القصر، پایگاه دریایی عراق بود و کشتی‌های جنگی و غیرجنگی‌شان که در آنجا بود از طریق کانالی به دریای خلیج‌فارس می‌رفتند. بنا بر این بود که ما به آنجا برویم. البته قبلا ًرفته بودیم، اما موفق نشده بودیم؛ چون در آنجا یک کارخانه نمک بود که نتوانستیم از آن عبور کنیم. این دفعه، بنا شد عملیاتی انجام دهیم که بتوانیم کاملاً عراق را از دریا، جدا کنیم؛ یعنی هدف اصلی من به عنوان فرمانده جنگ، این بود؛ اگر این کار انجام می‌شد، ما به هدف‌مان می‌رسیدیم و می‌گفتیم که الان قطعنامه را می‌پذیریم و شما هم بیایید حق و حقوق ما را بدهید تا آتش بس را بپذیریم.

عملیات خیلی حساس بود. گفتند ما این تعداد نیرو لازم داریم. ما چند ماه تبلیغات کردیم، جوانان جمع شدند و آموزش دیدند، با نهایت رازداری، همه چیز را در این طرف اروند آماده کردیم. نقشه چند فلش داشت، عملیات فریب داشتیم، عملیات پشتیبانی داشتیم و همه چیز، آماده بود. حتی وقتی می‌خواستم به جبهه بروم، احتیاط کردم و به خوزستان نرفتم. دو سه روز قبل از عملیات به بوشهر رفتم و به شکل کاملاً ناشناس، غروب شبی که قرار بود عملیات شود، زمینی به طرف خوزستان آمدم و از اهواز و سه راهی آبادان خرمشهر به سوی امیدیه رفتم که آقایان رحیم صفوی و دکتر روحانی با من بودند. شب را در پایگاه امیدیه ماندم. آنجا بود که خبر لو رفتن عملیات را شنیدم. آقای سنجقی را با یکی از محافظانم به منطقه فرستادم تا خبرهای جدیدتری را براساس مشاهدات بگیرم. برای ارتش و سپاه دو محور مشخص ‌کردیم. باید دوباره از اروند عبور می‌کردیم؛ ما در فاو عبور کرده بودیم و این بار می‌خواستیم از پشت نیروهای عقب(جنوب بصره) وارد شویم. جایی را در نظر گرفته بودیم و آن نقطه حساسی بود که نزدیک‌ترین راه (یک جزیره) عبور بود.

ما پس از عبور از این جزیره به آن طرف می‌رفتیم. من جزئیات نقشه را می‌دانم. اواخر شب (نزدیک صبح) بود که به من اطلاع دادند عملیات با مشکل برخورد کرده است. من گفتم: چه مشکلی؟ گفتند که به صورت تلفنی نمی‌توانیم بگوییم. آقا سنجقی از خطوط مقدم به گلف آمد و ماجرا را برای من توضیح داد؛ معلوم شد آن نقطه اساسی که می‌خواستیم از آن عبور کنیم، عراقی‌ها مطلع شدند. حال اینکه از کجا مطلع شدند، نمی‌دانستیم. آن موقع فرض ما بر این بود که آمریکایی‌ها از طریق ماهواره‌هایشان و هواپیماهای آواکسی که در عربستان بود، با رادارهایشان ما را می‌بینند و اطلاعات لازم را به عراقی‌ها داده‌اند. به همین دلیل آنها این نقطه را زیر نظر داشتند و به محض اینکه نیروهای ما حرکت کردند، درست همان نقطه را زیر آتش انبوه گرفتند.

کسانی که عبور کرده بودند، آن طرف گیر افتاده بودند و آن کسانی که می‌خواستند دوباره وارد شوند، گیر افتادند. بنابراین عملیات قفل شد. ممکن بود که از جاهای دیگر بروند، اما جاهای اصلی نبود. من هنوز جلو نرفته بودم و در امیدیه بودم. آقای رضایی به من گفتند که ما عملیات را متوقف کردیم و داریم بچه‌ها را بر می‌گردانیم و برگرداندند. انصافاً همه چیز عملیات، خوب آماده شده بود؛ یعنی هم نیرو آماده بود، هم امکانات جنگ فراوان بود، هم چیزهای دیگری داشتیم و وضع‌ ما خیلی خوب بود.

بالاخره از آن نقطه آسیب خوردیم و نیروها را برگرداندند. البته عملیات با اقدام بعدی، به سرعت جبران شد. من در قرارگاه عملیات مستقر شدم. همه فرماندهان تا سطح گردان جمع شدند. فرماندهان لشکرها، فرماندهان قرارگاه‌ها و فرماندهان گردان‌ها در قرارگاه جمع شدیم و تا نزدیک صبح با آنها بحث کردم. در آن جلسه، آقایان همه جزئیات را گفتند و آمده بودند تا ببینیم بعد از این باید چه کار کنیم. اینجا بود که بحث شد. در آنجا، دو نظر بود؛ یک عده می‌گفتند که ما الان عملیات را متوقف و بچه‌ها را مرخص کنیم تا برای استراحت به خانه‌هایشان برگردند، بعد وقتی که دوباره آماده شدیم، همه را مجدداً با فراخوان بر می‌گردانیم. یک عده هم بودند که با این نظر مخالف بودند و می‌گفتند نه! اگر بچه‌ها بروند و با توجه به اینکه این شکست در بوق می‌رود، روحیه بچه‌ها ضعیف می‌شود، دیگر نمی‌آیند، وضع‌مان بدتر می‌شود، با تبلیغات دشمن، روحیه همه مردم ضعیف می‌شود. چون عده زیادی شهید و یا اسیر شده بودند.

خیلی بحث کردیم، وقتی که رأی گرفتیم، دیدیم 50 50 است. یعنی اگر 30 نفر در آنجا بودند، 15 نفر با نظر اول و 15 نفر دیگر با نظر دوم، موافق بودند. نهایتاً راهکار را در این دیدند که من و آقای رضایی، تصمیم بگیریم. آنها رفتند و ما راجع به موضوعات بحث کردیم. البته آنهایی هم که مخالف بودند، می‌گفتند که ما تابع فرماندهی هستیم و اگر شما فرماندهان، فرمان دهید، ما هم قبول می‌کنیم. بعد از بحث فراوان، به این نتیجه رسیدیم که باید عملیات را در یک فلش دیگر ادامه بدهیم. چون فلش اول، این بود که از آب عبور کنیم و به طرف ام‌القصر برویم. با این کار، عملاً بصره را دور می‌زدیم. فلش دیگر، شلمچه بود. یعنی از شلمچه تا تنومه و از آنجا هم، بصره را از دو طرف محاصره می‌کنیم. گفتیم که این شاخه شکست خورد، اما شاخه دیگر که در دست ارتش بود و قرار بر این بود که آنها عمل کنند، چون آنها شناسایی‌های خودشان را کرده بودند. من و آقای رضایی، تصمیم گرفتیم همین الان فلش دوم را عملیاتی کنیم و نگذاریم نیروها برگردند. به همین دلیل به گونه‌ای خبر را اعلام کردیم که این یک عملیات فریب بود؛ یعنی این‌گونه آن تبلیغات را خنثی کردیم و به گونه‌ای در منطقه هور تحرک پیدا کردیم که عراق فکر کند عملیات اصلی را می‌خواهیم در آنجا، انجام دهیم. همان عملیات خیبر را که نیمه کار مانده بود، دوباره انجام دهیم و از آن طرف راه بصره را قطع کنیم.

در اینجا، دشمن فریب خورد؛ یعنی ما این دفعه توانستیم او را فریب دهیم. دشمن خیال کرد منطقه اصلی ما در عملیات بعدی، آنجاست. لذا آنها خیلی از نیروهایشان را به این سمت بردند و تمام همت‌شان را بر این گذاشتند که کشف کنند ما می‌خواهیم چگونه عمل کنیم. همه بچه‌ها که آماده و پای کار بودند، یک استراحت کوتاه و یک تجدید قوا و تجدید روحیه کردند تا اینکه عملیات کربلای 5 شروع شد. این عملیات بسیار موفقیت آمیز بود؛ یعنی ما از سخت‌ترین سنگرهای دفاعی عراق که با بتون آرمه ساخته بودند و جلوی آن، سه کیلومتر آب انداخته بودند که زیرآب‌ها، همه مین بود، عبور کردیم و جلو رفتیم. در همین عملیات بود که خبر رسید مستشارهای روسیه به قراگاه‌های بصره آمدند و به عراقی‌ها کمک می‌کنند، چون وحشت کرده بودند. دشمن در اینجا، فریب خورده بود و خیال کردند ما می‌خواهیم آن طرف برویم. ما خوب جلو رفتیم و عملیات خیلی موفقی شد.

موفق‌ترین عملیات دوران دفاع مقدس، عملیات کربلای 5 بود. آنها در زمین ما بودند. ما آنها را شکست دادیم، رفتیم در زمین آنها، خیلی جلو رفتیم و تا نزدیک بصره رفته بودیم. آقای شمخانی هم عملیات را فرماندهی کرد. عملیات سختی بود، اما خیلی خوب بود. ما این دو عملیات را این‌گونه تعریف کردیم که عملیات اول، عملیات فریب بود و عملیات اصلی، این بود که خیلی رضایت‌بخش شد. شما می‌توانید به رسانه‌ها مراجعه کنید و خبرهای آن موقع را ببینید که چگونه بود. شرایط به گونه‌ای بود که آیت‌الله خامنه‌ای بعد از اینکه رهبر شدند، به همه فرماندهانی که در عملیات کربلای 5 آن‌گونه جنگیده بودند، نشان فتح و یک میلیون تومان وجه نقد دادند. به من هم به عنوان فرمانده جنگ، نشان دادند.

 

مهم این است که: حس باورمندی در میان مردم ایران هنوز زنده است . ایرانیان برای فرزندان شهیدشان و مقام شامخ و والایشان احترام خاصی قائل هستند. بین قربانی شدن بی هدف و جانبازی حماسی میبایست تمیز گذاشت.

حماسه غواصان خط شکن کربلای 4 پدیده ای غریب برای مردمان ایران زمین نبود که برای باور و تکریمش نیازمند استدلال و سند باشد. . هر چند مظلوم و بی صدا رفتند اما این چنین پرسروصدا برگشتند تا به ما یادآوری کنند که چگونه غیرتمندانه زیستن و عزتمندانه بر موجهای اروند با دستان بسته رفتن ............

 

انتهای جاده ایثار   بچه های کربلا چار   این زمان اما  زخمها جانی بگیرد کاش   کاش طوفانی بگیرد کاش......

 

به یاد جوانمردی های بی پایان تمام شهدای عزیز ایران زمین تمام قد از جای بر خواسته و به احترامشان یک دقیقه سکوت اختیار میکنیم. باشد در جهان آخرت این عزیزان شفیع ما باشند.

یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد ........

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.